+ نوشته شده در شنبه سوم اسفند ۱۳۹۲ ساعت 8:59 توسط حبیب فرزاد
|
پرِ پرواز ندارم امّا دلی دارم و حسرت دُرناها. و به هنگامی که مرغان مهاجر در دریاچهی ماهتاب پارو میکشند، خوشا رها کردن و رفتن! خوابی دیگر به مردابی دیگر! خوشا ماندابی دیگر به ساحلی دیگر به دریایی دیگر! خوشا پر کشیدن، خوشا رهائی، خوشا اگر نه رها زیستن مردن به رهائی!